توضیحات
نوت ها اولیه:نوت های دریایی-سیتروسی-شمعدانی
نوت های میانی:مگنولیا-لی لی- فلفل
نوت های پایانی:چوب صندل-وانیل-سرو
کتایون
پس پرده ی قیصر آن روزگار
سه دختر بُد اندر جهان نامدار
به بالا و دیدار و آهستگی
به بایستگی هم به شایستگی
یکی بود مهتر کتایون به نام
خردمند و روشندل و شادکام
وقتی که کتایون به سن ازدواج می رسد به رسم آن روزگار پدر جشنی بر پا می کند تا کتایون همسر خود را انتخاب کند.و کتایون که شب قبل از این مراسم خوابی دیده بود،از بین مردان کسی را انتخاب نکرد و در مهمانی روز بعد،گُشتاسب هم به اصرار شرکت کرد و کتایون به یاد خوابی که دیده بود افتاد:
کتایون چنین دید یک شب به خواب
که روشن شدی کشور از آفتاب
یکی انجمن مرد پیدا شدی
از انبوه مردم ثریا شدی
سر انجمن بود بیگانه ای
غریبی دل آزار و فرزانه ای
به بالای سرو و به دیدار ماه
نشستش چون بر سر گاه شاه
یکی دسته دادی کتایون بدوی
وزو بستدی دسته رنگ وبوی
با مخالفت های پدر خواست تا با گشتاسب ازدواج کند.و شرط کرد که اگر ازدواج کند باید از قصر برود.گشتاسب از کتایون پرسید:
زچندین سر و افسر نامدار
چرا کرد رایت مرا خواستار
غریبی همی برگزینی که گنج
نیابی و با او بمانی به رنج
و کتایون در پاسخ گفت:
چو من با تو خرسند باشم به بخت
تو افسر چرا جویی و تاج و تخت
کتایون و گشتاسب ازدواج کردند و از قصر خارج شدند و عاشقانه زیستند
نقد و بررسی‌ها
هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.